91/11/20
2:1 ع
به فرمایش رهبر معظم انقلاب، کشور در حال گذر از یک پیچ تاریخی است و در حالی که فتنه های متعدد نظامی، سیاسی، روانی و اقتصادی را با موفقیت پشت سرگذاشته ایم، در شرایطی قرار داریم که استکبار نهایت فشارهای ممکن را نیز در حال اعمال است و گذر عزتمندانه از این پیچ تاریخ موجب آغاز مرحله ای نوین از موفقیت و پیشرفت می گردد اما متأسفانه دقیقاً در وسط گذر از این پیچ تاریخی، موتور، گیربکس و دیفرانسیل این ماشین از فرمان رهبری تبعیت محض ننموده و موجب کاهش سرعت گذر از این پیچ گردیده است. اکنون شرایطی را طی می کنیم که هریک از سران قوا با بداخلاقی های خود به سهم خود، در این کاهش سرعت نقش ایفا می کنند:
علی لاریجانی: مواضع علی لاریجانی در جریان فتنه 88 بر کسی پوشیده نیست، همان مواضعی که ایشان را به عنوان یکی از اصلی ترین ساکتین فتنه مشهور نمود، شهرتی که اگر چه در جریان فتنه به آن اعتراض نداشت و چه بسا به آن افتخار می نمود، پس از 9 دی مورد اعتراض ایشان قرار گرفت، عنوانی که اگر چه توسط ایشان مقبول نیفتاد، لیکن از سوی برخی نزدیکان ایشان مانند علی مطهری بارها مورد استفاده قرار گرفت. همین علی آقای لاریجانی در اوج جریان فتنه، محکوم کردن فتنه گران را رها کرده بود و در همان اوج فتنه به دنبال ماهیگری از جریان کهریزک و نمایش بی طرفی در فتنه بود، حرکات علی لاریجانی اگر چه او را به عنوان مخالف رهبری اثبات نمی نماید، اما یقیناً با توجه به هشدارها و توصیه های رهبری در اوج جریان فتنه مبنی بر لزوم روشنگری و مرزبندی، ایشان را از جرگه ولایت مداران واقعی بیرون کرد، رویه ای که با اصرار بر طرح بحث های اختلاف انگیز با دولت و حتی عدم تبعیت از دستورات اخیر رهبری، طبق کلام رهبر، مشمول خیانت به کشور و بداخلاقی سیاسی تلقی می شود.
محمود احمدی نژاد: آقای احمدی نژاد اگر چه در دوره ی اول ریاست جمهوری تبعیت خود را از رهبری و قانون علناً اظهار و اثبات می نمود ولی از آن برهه که رهبرمعظم انقلاب، آقای مشایی را شایسته معاونت اولی ندانستند، آقای احمدی نژاد رفتاری دون شأن یک رییس جمهور ولایی از خود بروز دادند، درواقع محمود احمدی نژاد حساسیت چندانی روی معاونت اولی مشایی نداشتند ولی این دستور مقام معظم رهبری (به زعم من با یک تیز بینی فوق العاده) یک پیام مهم ضمنی برای رییس جمهور داشت تا مشایی را برای ریاست جمهوری بعدی مد نظر قرار ندهد، مسئله ای که بعدها اهمیت آن تصمیم به وضوح نمایانگر شد. آقای احمدی نژاد بعد از مکثی که در اجرای دستور رهبری کردند، عملاً حوزه اختیارات مشایی را آنچنان گسترده کردند که از معاونت اولی نیز مهم تر شد، به نوعی که وزیر و استاندارانی که مقبول ایشان نبودند به راحتی و در هر شرایطی به کنار نهاده می شدند و برخی از این عزل ها نیز با حواشی و انتقادات زیادی اجرا شد که تنها در خصوص یک مورد از آنها (عزل وزیر اطلاعات) رهبری دخالت مستقیم نمودند که آقای احمدی نژاد در آن آزمون ولایت مداری نیز رفوزه شدند و همین رویه با تحسین های متعدد و چند خطی و اغراق آمیز از مشایی ادامه یافت. احمدی نژاد خیلی سعی کرد که اواخر کار دولتش را به گونه ای تمام کند که بتواند تمام موفقیت ها را به مشایی حواله دهد (و از لفظ مدیریت مستقیم امام زمانی نیز استفاده نمود) تا برای او رأی جمع کند، اما عملاً همان نفسانیت ها، لجاجت ها و پایبندی به مباحث انحرافی (به خصوص در مورد بحث مهدویت و ولایت فقیه) موجب گردید که مردم آنچنان دچار فشارهای ناشی از سوءمدیریت گردند که برنامه ی حواله دادن موفقیت ها به مشایی میسر نباشد و آنچنان مدیریت دولت زیر سوال رفت که احمدی نژاد برای بازنگشتن عواقب مشکلات شروع کرد به بیرون انداخت توپ از زمین خودش، به حدی که در جایی تحریم ها و عدم هماهنگی سایر قوا و مسئولان را با دولت مقصر مشکلات معرفی نمود و این رویه غیر مسئولانه و اختلاف انگیزانه فضای همدلی و وحدت را در کشور تضعیف نمود و با توصیه های رهبری مبنی بر پرهیز از این رویه و حتی خائن خواندن تفرقه افکن ها، این رویه مشمول تعریف خیانت به کشور و بداخلاقی تلقی می گردد.
آملی لاریجانی: اگر چه آقای آملی لاریجانی زمانی از طرف مقام معظم رهبری به عنوان رییس قوه قضاییه انتخاب شدند که ریاست علی لاریجانی بر قوه مقننه رو به اتمام بود، اما علی رغم ناراحتی امت حزب الله از رفتارایشان در جریان فتنه، در دوره ی بعدی نیز از سوی نمایندگان به عنوان ریاست مجلس شورای اسلامی موجب گردید، گویا نمایندگان ترجیح می دادند که مجلس در دعوا با دولت جدی تر وارد شود و این مسئله موجب شد که دو برادر هم زمان به عنوان رییس دوقوه باقی بمانند. البته ریاست مجلس به مثابه ریاست بر سایر قوا نیست، چرا که رییس مجلس مانند سایر قوا حق عزل و نصب در اعضای مجلس ندارد و ایشان نیز مانند سایر نمایندگان صرفاً یک حق رأی دارند ولی همین عنوان ریاست بر مجلس به خصوص با توجه به برخی عملکردهایی که از سوی دو قوه ی مقننه و قضاییه رخ می دهد، عملاً موجب شده است که عملکردهای متفاوت قوه قضاییه در برخورد با برخی پرونده های مشابه و وقت نشناسی در برخورد با متهمان، شائبه سیاسی کاری را در اذهان ایجاد کند و از سویی نیز دولت همین مسائل را وسیله ای برای مظلوم نمایی خود قرار دهد. اگر چه آقای آملی لاریجانی رویه ی بهتری نسبت به سران دو قوه ی دیگر داشته است، اما به خاطر برخی رفتارها که نشان تبعیض داشته اند و ورود به برخی مناقشات با قوه مجریه و تسامح با برخی دیگر مانند مهدی هاشمی و یا این اخیراً نسبت به فاضل لاریجانی و برخی بدهکاران بانکی، خودش را به عنوان مرجعی که بتواند جایگاه قاطعیت و عدالت را به نمایش بگذارد اثبات ننموده است به نحوی که در انجام تمام وظایف در برابر هر انتقادی خودش را منتظر دستورات رهبر معرفی می کند و این خود نوعی مستولیت ناپذیری تلقی می شود چرا که اگر قرار بود از رهبر معظم انقلاب در خصوص تمام پرونده هزینه شود دیگر چه نیازی به تعیین رییس قوه قضاییه بود، به زعم من، ریاست محترم قوه قضاییه اهمال کاری های خود را در تبیین مسائل مختلف قبل از این که به بحران تبدیل شوند را نمی پذیرند و جالب است طوری رفتار می کند که با دستورات اکید مقام معظم رهبری در تضاد قرار می گیرد و این یعنی ادعای منتظر دستور ولایت فقیه ماندن و ولایت مداری از سوی رییس این قوه نیز بیشتر به یک بهانه و سیاسی کاری شبیه است.
در پایان خاطر نشان می سازد که انقلاب با تمام ریزش هایی که داشته است هرگز معطل نمانده است و هرچیزی را که سدحرکتش شود را به کنار زده و یا از روی آن عبور می کند، پس ما در کوتاه مدت منتظر عذرخواهی و بازگشت به مسیر ولایت مداری مسئولان هستیم و در میان مدت و بلند مدت منتظر ورود مدیران و مسئولان ولایی تر، شجاع تر و مردمی تر خواهیم ماند.
این مطلب در سایتهای عمارنامه و زاهدان نیوز منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: سران قوا(11) احمدی نژاد(72) علی لاریجانی(32) آملی لاریجانی(6)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.